پژوهشگر کسی است که لحظه به لحظه به سمت و سویی حرکت میکند که دیوارهای جهل خویش را میشکند و در محدودهیی تازه قدم برمیدارد و به همین علت است که یک احساس رضایت درونی نسبت به خویش خواهد داشت، زیرا احساس میکند امروز او از دیروز او برتر است و چنین انسانی است که می تواند برای جامعه خویش اثرگذار و ثمربخش باشد. انسان پژوهشگر باید بهخاطر داشته باشد،که سرنوشت آدمیان به هم گره خورده است و هر روز که میگذرد این وابستگی شدیدتر میشود ، لذا هرگاه در جستوجوی یافتن پاسخ سوالات و حل مشکل خویش است، هیچگاه راهحلی را برنمیگزیند که سبب شود مصیبتی بر دیگران تحمیل شود،زیرا با این نیت انسان دوستانه است که آدمی میتواند با صبر و شکیبایی به جستوجوگری خویش ادامه دهد و بهترین پاسخ را بیابد،چرا که انسانی که در پی سعادتمندی دیگران است، انگیزهیی در او شعلهور میشود که به روح جستوجوگری او نیرو میبخشد. انسان در این شرایط،خود درونی خویش را باور دارد و به انسانیت خویش افتخار میکند و همین امر انگیزهیی قوی برای به حرکت درآوردن انسان است.
پژوهشگر کسی است که رسالت خویش از زندگی کردن را مشخص کرده و بر پایه احساسات دیگران زندگی نمیکند و او برای رسیدن به اهداف خود، در جست وجوی کشف بهترین راههای ممکن است و از پژوهش برای رسیدن به اهداف خود استفاده میکند. پژوهشگر تنها یک دانشمند یا فرد دارای تحصیلات عالیه نیست، همه کس میتواند به این مرحله دست یابد و چه بسا فرد کمسوادی که به واسطه ذهن جستوجوگر خود بتواند علم و تجربه خویش را افزایش داده و به نکات مهمی برسد که یک تحصیلکرده قادر به درک آن نباشد، اما برای رسیدن به این مرحله باید زحمت کشید. باید با علم پژوهش آشنا شد و راههای درست پژوهش کردن را با کمک صاحبنظران این علم و با مطالعات مستمر فرا گرفت و در این مرحله است که فرد درمییابد هر قدمی که برمیدارد چقدر باید با دقت و فراست همراه باشد.
پژوهشگر باید مهارت های مربوط به خلاقیت و تفکر خلاق را فرا بگیرد تا بتواند با نوآوری به نکات تازهیی دست یابد و به گفته اقبال لاهوری: "وقتی نیروی زاینده خلاق فرد یا جامعهیی از بین میرود،زندگی تکراری و بیحاصلی پدید میآید که سبب میشود این انسانها راه ساده قراردادها و حصر فکری را انتخاب کنند"، که این خود محدودکننده رشد جامعه است.
پژوهشگر باید مهارتهای ارتباطی را فرا بگیرد و یاد بگیرد که بخوبی با دیگران ارتباطی صادقانه برقرار کند آنچنان که میان او و دیگر انسانها جریانی از علم و دانش به حرکت درآید. به گفته حضرت علی (ع): «اندیشهها را به یکدیگر بزنید تا درستی و حقیقت زاده شود»، با برخورد اندیشهها، دانستههای جدید شکل میگیرد و با انتقال آنها میان انسانها، معماهای پژوهش حل میگردد.
پژوهشگر، فوت کوزهگری خود را به دیگران منتقل میکند. امروزه دیگر نمیتوان با یک فوت کوزهگری زندگی کرد، ما نیازمند هزاران فوت کوزهگری برای زندگی کردن هستیم و پنهان نگه داشتن دانستههای ارزشمند در وجود آدمی تنها منجر به دفن کردن آنها میشود. انسانها با هدیه کردن تجربیات گرانقدرشان به یکدیگر، زمینه را برای ایثارگری در علم و دانش پدید میآورند و این مرحله سرآغاز پدید آمدن جرقههای خلاقیت و نوآوری در بین جامعه است و همین امر فرهنگ پژوهشگری را در جامعه گسترش میدهد.
انسانهایی که تفکرات نو و بکر خود را در مغز خویش نگهداری میکنند در اصل به مغز میآموزند که دیگر نوآوری نکند و به گفته ارنست دیمنه از پایهگذاران آموزش و پرورش فرانسه، «زمانی که فکری نو در مغز باقی میماند و رها نمیشود، گویی همچون دانهیی از یک زنجیر است که از مغز اگر بیرون نیاید، دانههای دیگر زنجیر نیز با آن بیرون نمیآیند و به عکس هنگامی که فکری نو به بیرون از مغز هدایت میشود با خود دیگر دانههای زنجیر را نیز به بیرون هدایت میکند و دیگر زنجیره افکار نو در مغز پنهان نمیماند.»
زمانی که پژوهشگر تصمیم میگیرد با نگاهی دقیق و گوشهایی حساس به وقایع توجه کند، با گذشت زمان، دیدگاههایی که کسب میکند سبب میشود فاصلهیی میان آموختههای این فرد با دیگر انسانها پدید آید و او با دقت بیشتر به پدیدههای اطراف بنگرد. این فاصله، فاصله فکر و اندیشه است و همین امر سبب میشود که دیگران با نگاه این فرد به رویدادهای اطراف خود نگاه نکنند و به همین علت چه بسا نگاه پژوهشگر و نظرات او در دیدگاه دیگران مسخره و غیرطبیعی جلوه کند و لذا در این مرحله است که سدهای جهل آدمی شکسته میشود و انسان به سوی اندیشه و فکر قدم برمیدارد و قدرت تحلیلگری خود را افزایش میدهد و در این زمان است که پژوهشگر باید صبور و شکیبا باشد و به راه خود ادامه دهد.
السلی رابینسون میگوید: «بزرگترین بیم بشر از تغییر است، مردم از افکار جدید، عادتهای جدید، محیط جدید و روش جدید میترسند، غافل از آنکه اساس زندگی تغییر و تنوع است و زندگی بدون آن قابل دوام نیست، تنها راه زندگی بهتر و طولانیتر آمادگی شما برای قبول تغییر و عمل کردن برای تحولهای بزرگ است پس خودتان را عوض کنید.»
از تغییرات زمانه نمیتوان فرار کرد، بلکه باید به مدد مغز و اندیشه، تغییرات را در جهتی قرار داد که سبب سعادتمندی انسانها شود و این تغییرات نیازمند انسانهای پژوهشگر است و به گفته سقراط: «جهان بدون تحقیق و تفحص درخور زیستن نیست.» بدون شک اگر انسان پژوهشگر به مرحله تعالی خویش برسد، لامارتین میگوید: «افکار افراد متفکر خودبخود میاندیشد»، انسان پژوهشگر نیز خود به تفکر تبدیل میشود، انسانی که برای جامعه خویش گوهری است گرانبها.
اینجانب به نوبه خود از پژوهشگران محلات 9 گانه منطقه 16 به ویژه سرپژوهشگر محلات سرکار خانم قنبری قدردانی می نمایم و امیدوارم نتایج و خروجی های این گونه مطالعات با خیراندیشی و حس مسئولیت مدیران شهری پیوند خورده و باعث پیشرفت و تعالی منطقه 16و پایتخت ایران اسلامی شود.
دست نوشته های مصطفی عراقی(مدیر مطالعات امور اجتماعی و فرهنگی)